محمد طهمحمد طه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

مسافری از بهشت

بدون عنوان

این که میگن طرف از دیوار راست بالا میره رو نمیفهمیدم تا اینکه محمد طه اولین قدمهاشو برداشت حالا دیگه واقعا با داشتن ٢تا چشم احساس میکنم واسه مواظبت از نفس مامان چشم کم دارم اینو براحتی میشه از آمار ظروف شکسته وکابینت های همیشه در هم آشپزخونه فهمید،کارهای خطرناک کردن یکی از قشنگ ترین تفریحات محمد طه است.همین امر باعث شده تا کمتر به وبلاگش سر بزنم و مطالبشو به روز کنم. خدایا شکرت از اینکه پسرم سالمه و اینقدر کارهاش شیرینه! دوستت دارم نفسم
2 مهر 1392

آمار دندونهای طه

بعد از کلی نگرانی مادرانه در مورد دندون در نیاوردن محمد طه اون هم بعد از یکسال بالاخره گل پسر مامان در ١٢ماهگی اولین دندونش در اومد و باعث شگفتی و شور وهیجان همه ی اطرافیان شد!!! الان که گل پسر ١٥ ماهشه فقط ٥ دندون داره ...
2 مهر 1392

محمد طه یکساله شد.

انگار همین دیروز بود که رفتیم بیمارستان تا تو بدنیا بیای؛تو بدنیا بیایی و حضور گرمت واژه ی مادر شدن رو برام  معنا کنه.انگار همین دیروز بود که برای اولین بار تو رو بدستم دادن؛باور کردنش واسم سخت اما لذت بخش بود .آره شیرین ترین وبهترین خاطره ی عمرم بغل کردن ولمس کردن تن ظریف تو بود.چقدر ظریف و کوچیک بودی؛یک موجود کاملا ناتوان!  یک سال گذشت و تو به ازای تمام دقایق این یکسال بزرگ شدی و قد کشیدی و روز به روز به تواناییهات اضافه شد .گذشت تمام اون دردهای کولیکی و رفلاکس معده وگریه های بی امون تو نازنین... یادش بخیر اون روزی رو که تو برای اولین بار یاد گرفتی غلت بزنی از ذوقم گوشی تلفن رو گرفتم و به همه خبر دادم؛یادش بخیر اون روزی رو که...
10 مرداد 1392

دد....

از وقتی هوا خوب شده آقا محمد طه هر روز دوست داره بره بیرون با هر کسی هم که باشه اصلا واسش مهم نیست حتی اگه اون آدمو تا حالا تو زندگیش ندیده باشه!!!امکان نداره کسی بره بیرون و نفس مامان بهش نگه دد.... یه مسئله جالب دیگه اینجاست که وقتی میره پارک فقط دلش می خواد تاب بازی کنه  و به کسی دیگه ای اجازه نمیده که سوار تاب بشه  به خاطر همین گاهی اوقات محمدطه با یه نی نی دیگه سوار تاب میشه یا نی نی های بزرگتر نوبتشونو به گل پسر میدن!     ...
27 خرداد 1392

عید92

امسال اولین عید زندگی محمد طه بود که لحظه ی تحویل سال با رفتن به حرم شاه عبدالعظیم شروع شد لحظه ی قشنگی بود! 1فروردین مسافرت ما هم شروع شد اما بخاطر اینکه گل پسر تو روزهای عید ساعت خوابش بهم می ریخت حسابی کلافه شده بود و خیلی هم اذیت شد(بهتره بگم اذیت کرد )به همین علت مسافرت عیدمون تقریبا نصفه موند و تنها تونستم یه عکس خوب ازش بگیرم.           ...
27 خرداد 1392

آغازی دوباره

سلاااااااااااام. بعد از تاخیر چند ماهه بالاخره مامان محمد طه تصمیم به نوشتن و شروع دوباره ی وبلاگ گل پسر گرفته به خاطر این تاخیر بصورت خیلی فشرده میخوام خاطرات این چند وقت رو تعریف کنم. 12اسفند 91 به برج میلاد رفتیم که خیلی خوش گذشت این هم چند تا عکس از اون روز:       این هم چند عکس از نمای کلان شهر تهران   ...
27 خرداد 1392

خونه تکونی عید

دوباره بوی عید داره میاد و رسم قدیمی خونه تکونی شروع میشه اما من می تونم امسال خونه تکونی کنم؟؟ توانستن یا نتوانستن مسئله این است!!!مطمئنا نمیتونم با این پسر وروجکی که من دارم شک ندارم که خونه تکونی امسال برام فقط یک رویا باقی می مونه بخاطر اینکه محمدطه ی مامان جدیدا یاد گرفته به واسطه ی مهارت سینه خیز رفتن دنبالم تو آشپزخونه هم میاد وپامو می گیره و با زبون بی زبونی بهم می فهمونه که بغلم کن و کارهای آشپزخونه باشه واسه بعد،حالا این بعد کی فردا میرسه خدا عالمه!!!چون هر دفعه که میخوام به کارهای خونه برسم همین سناریو توسط نفس مامان تکرار و اجرا میشه.پس با این اوضاع اگر بتونم به کارهای فوق العاده ساده خونه و آشپزی یعنی در حد یه ...
6 اسفند 1391